سید جواد طباطبایی:

احتیاجی به دانشگاه ندارم

13 مهر 1396 ساعت 17:19

سید جواد طباطبایی در جلسه دفاع از اندیشه ایرانشهری که با حمایت وزارت راه برگزار می‌شود پاسخ تندی به منتقدانش داد
احتیاجی به دانشگاه ندارم


 
 به گزارش خراسان‌تایم در هفته‌ها و ماه‌های گذشته و با حضور بیش از پیش سیدجواد طباطبایی در عرصه عمومی و استقبال طیف خاصی از مجلات علوم انسانی از او، مباحث ایرانشهری بیش از پیش در محافل اندیشه‌ای کشور انعکاس یافت و به طبع آن سیل انتقادات نیز به راه افتاد و نقدهای جدی از سوی اساتید دانشگاهی، اندیشمندان و عالمان علوم انسانی به این نظریه وارد شد. طباطبایی در آخرین شماره مجله «سیاست‌نامه» و در یادداشتی با عنوان «جهل جامعه‌شناسانه» درصدد پاسخ به بخشی از مطالبی که از سوی اساتید جامعه‌شناسی و تاریخ مطرح شده بود برآمد اما گویا این واکنش کافی نبود و از این روی برای تبیین بیشتر این مباحث در قالب سلسله نشست‌های اندیشه ایرانشهری که از سوی وزارت راه و شهرسازی و دبیرخانه اندیشه و تمدن ایرانشهری از دوسال و نیم پیش در حال برگزاری است، فرصت را مغتنم شمرد. پوستر این جلسات این بار علاوه‌بر موضوع اصلی، عبارت «توضیح ایراد‌های وارد به اندیشه ایرانشهری» را نیز در برمی‌گرفت.
خانه گفتمان شهر و معماری واقع در خیابان طالقانی‌غربی میزبان این نشست بود. جایی که چند هفته پیش رضا داوری‌اردکانی هم در تبیین اندیشه ایرانشهری در آنجا سخنرانی کرده بود و در کنار او دکتر عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی قرار داشت که پیش از این ارادت تام و تمام خود را به اندیشه ایرانشهری با حضور در مراسم بزرگداشت سیدجواد طباطبایی ثابت کرده بود. یکی از کسانی که در کنارم ایستاده بود پرسید دکتر آخوندی هم در جلسه حضور دارد؟ این بار خبری از وزیر نبود و به جای او محمدسعید ایزدی، معاون معماری و شهرسازی وزارت راه در کنار طباطبایی حضور داشت.
سیدجواد طباطبایی در بخش نخست سخنرانی خود به ریشه‌های اندیشه ایرانشهری در مباحث خواجه نظام‌الملک اشاره کرد و سپس در ادامه انتقادات خود به فضای دانشگاهی از عدم وجود دانشگاه ملی و سابقه نه‌چندان طولانی اندیشه سیاسی در ایران سخن گفت.
او با بیان اینکه فاشیسم تاریخی غربی دارد که بسیار مشخص و معین است گفت: «در سیاست شاید بتوان از فاشیسم صحبت کرد اما اگر یک بحث علمی را نظریه‌ای فاشیستی بنامیم معلوم می‌شود که چیزی بلد نیستیم و حرف یاوه می‌زنیم و پاسخ حرف‌های یاوه هم همین است که تا به حال داده‌ام و از این پس خواهم داد.»
طباطبایی با بیان اینکه نژاد در ادبیات جدید به معنای نژاد‌های بیولوژیک است اما استعمال قدیمی آن در شاهنامه مطلقا در معنای جدید نیست، اضافه کرد: «اینکه استاد فرموده بودند ایرانشهری شست‌وشو یافته فاشیسم است نشان می‌دهد حتی در خشکشویی هم کار نکرده است که بداند شست‌وشو دادن چیست و نژاد چیست و کلماتی که استفاده می‌کنیم چه بار معنایی دارند. هرگز نژادپرستی جدید اروپایی در تاریخ ایران سابقه نداشته است.»
سیدجواد طباطبایی در بخش دیگری از صحبت‌هایش با اشاره به اینکه ایران چیزی نیست که رضا شاه آن را درست کرده باشد، گفت: «گوینده این مطلب باید خجالت بکشد. در مورد یکی از اینها گفتم که آیا تو خجالت نمی‌کشی که در دانشکده‌ای تدریس می‌کنی که زمانی دهخدا ریاست آن را برعهده داشت و تو در یک جمله فارسی 10 غلط داری؟» اینجا بود که بغض گلوی طباطبایی را گرفت و لحظاتی در سکوت فرو رفت.
پس از پایان سخنان، نوبت به پرسش و پاسخ رسید. اکثر سوالاتی که پرسیده شد به مباحث و نقدهای اخیر نامربوط بود. تاجایی که حتی یکی‌دو بار خود طباطبایی هم حاضر به پاسخگویی نشد. شاید از یک مجلس عمومی و در فضایی غیرآکادمیک جز این هم نباید انتظار داشت.
بعد از چند نفر بالاخره نوبت به من رسید. صحبت‌هایم را با همین نکته آغاز کردم و از او خواستم تا دانشگاه را از چنین بحث‌هایی محروم نکند و گفتم شما در مقابل دانشگاه سنگر گرفته‌اید و بیشتر مباحث خود را خارج از دانشگاه و به صورت عمومی دنبال می‌کنید در حالی که این مباحث باید با نقد جدی‌تر و علمی‌تری مواجه شود و به همین خاطر به‌عنوان یک دانشجو از شما می‌خواهم به فضای دانشگاه برگردید. پاسخ طباطبایی غیرمنتظره بود، او گفت:‌ «من به هیچ قیمتی حاضر نیستم تا زمانی که دانشگاه از موضعی که گرفته عقب‌نشینی نکند چنین کاری را انجام دهم. جنگ را دانشگاه آغاز کرده و من آن را تمام خواهم کرد. من احتیاجی به دانشگاه ندارم و اگر دانشگاه احتیاجی دارد باید عقب‌نشینی کند.» پس از پایان این جملات بلافاصله سالن یکپارچه به تشویق طباطبایی  پرداخت.
من که مانند خیلی دیگر از حاضرین در جلسه به اشتیاق شنیدن پاسخ‌های طباطبایی به نقدهای اخیر به این نشست آمده بودم اما تقریبا در طول دو ساعت سخنرانی او بیشتر کلیاتی تکراری در مورد اندیشه ایرانشهری شنیدم، به سراغ سوالات اصلی رفتم: «آقای دکتر! مجلات مختلف علوم انسانی ازجمله مهرنامه، سیاست‌نامه و فرهنگ امروز در حال حمایت از شما و اندیشه ایرانشهری هستند. حتی وزارت راه هم از این غافله عقب نمانده و با بودجه بیت‌المال برای بسط این نظریه نزدیک به 25 نشست برگزار کرده است و شما هم در جلسات آن حضور می‌یابید. اصلا دبیرخانه‌ای با این نام در وزارتخانه تشکیل شده است. حتی مدیر فلان بخش راه و شهرسازی قزوین در یکی از سخنرانی‌های خود به اندیشه ایرانشهری پرداخته است و از آن دفاع کرده بود. در این حد و با این شیوه این اندیشه در حال گسترش است. هشداری هم که برخی منتقدان در مورد به‌وجود آمدن «نهاد طباطبایی» و تبدیل اندیشه ایرانشهری به «ایدئولوژی» مطرح می‌کنند از این زاویه قابل توجه است.»
طباطبایی در پاسخ با بیان اینکه این مجلات از من حمایت نمی‌کنند بلکه در واقع از آقایان حمایت نمی‌کنند، گفت: «آنها چیزی برای گفتن ندارند و چیزی که بیان می‌کنند بسیار بد، نسنجیده و نفهمیده است. آنها باید بروند زحمت بکشند و حرف معقول بزنند. این مجلات هم به مردم تحمیل نمی‌شود، بلکه نشریاتی است که در هر نهاد دولتی یا در هواپیماها در اختیار افراد قرار می‌گیرد. اینکه این مجله خریده می‌شود یا نمی‌شود به‌خاطر مباحث آن است. آنها از من حمایت نمی‌کنند.»
او ادامه داد: «آنها می‌گویند پایگاهی نداریم اما پایگاه دانشگاه را دارند که از پول دولت تغذیه می‌کنند. پایگاه اصلی آنجاست و نه چند مجله که در کل 15 هزار نسخه هم از آن چاپ نمی‌شود! تازه اگر بخرند و بخوانند در حالی که دانشگاه گوش میلیونی است. اینکه به شخصی یا فکری اقبال می‌شود، جرم نیست بلکه عدم‌اقبال جرم است. آنها در دانشگاه حضور دارند اما همان دانشجویان هم اگر بتوانند از آن کلاس‌ها در می‌روند. من اخراج شدم چراکه اگر من آنجا درس می‌دادم دیگر خیلی‌ها نمی‌توانستند تدریس کنند. زمانی که من در دانشگاه بودم و در ساعتی که تدریس داشتم بقیه کلاس‌ها خالی بود.»
طباطبایی در مورد جلسات ایرانشهری وزارت راه و شهرسازی هم با بیان اینکه چندین بار به این جلسات دعوت شدم اما در آنها شرکت نکردم، گفت: «دولت مرا شهروند نمی‌داند چراکه شهروند یعنی داشتن حقوق! اما من خودم را شهروند می‌دانم و وزارت راه هم یکی از نهادهایی است که با مالیات ما می‌چرخد و من این وزارتخانه را از خود می‌دانم و خودم را هم از این وزارتخانه می‌دانم، هرچند در هیچ‌کدام از تصمیمات آن دخالت ندارم اما وظیفه من این است که بگویم شهر را تخریب نکنید و راه را فلان نکنید. این وظیفه من است و به‌عنوان یک شهروند این مباحث را مطرح می‌کنم. »
در میانه صحبت‌هایش اضافه کردم که منتقدان از زاویه نسبت این موارد با قدرت و مناسبات آن بحث خود را مطرح می‌کنند. در پاسخی که اگر نگویم به نظرم متناقض رسید باید اقرار کنم حداقل بوی تناقض می‌داد، گفت: «بحث من در مناسبات قدرت وارد نمی‌شود اما هر بحثی در مناسبات قدرت وارد می‌شود! وقتی شما بله یا نه می‌گویید، رای داده‌اید یا نداده‌اید، در هر دو صورت در مناسبات قدرت شرکت کرده‌اید و خواستید که مناسبات قدرت را تغییر دهید.»
 البته تناقضات گفتاری طباطبایی محدود به این نبود و در چند مورد دیگر در همین سخنرانی تقریبا سخنان متناقضی را بیان کرد. او که در ابتدای بحث ابزارهای معرفتی غربی را برای توضیح واقعیت تاریخی ایران مناسب ندانسته بود در ادامه در دام همین خلط معرفتی افتاد و با مفاهیمی چون «امت» و «خلیفه» و حتی عبارت «الناس علی دین ملوکهم»، واقعیت تاریخی اروپا را تبیین کرد.
 وی در حالی که از عدم ربط نظریه علمی به فاشیسم سخن گفته بود در ادامه به مباحث هگل در مورد رایش و سر برآوردن فاشیسم و هیتلر از دل آن اشاره کرد و زمانی که در برابر این پرسش قرار گرفت که بر فرض علمی بودن نظریه ایرانشهری امکان تبدیل این نظریه در ساحت عمل به فاشیسم و ناسیونالیسم وجود دارد و در واقع منتقدان از نتایج مترتب بر این نظریه سخن می‌گویند گفت: «از آن کلمه سوءاستفاده شد که ربطی به بحث ما ندارد و مربوط به مسائل تاریخی آلمان است. از همه چیز می‌شود سوءاستفاده کرد. داعش تکبیر می‌گوید و سر می‌برد و شخص دیگری هم تکبیر می‌گوید و به بشر خدمت می‌کند. از نتایج نظریه من فاشیسم و ناسیونالیسم درنخواهد آمد و اگر کسی بخواهد از بحث من سوءاستفاده ایدئولوژیک بکند در مقابل آن می‌ایستم و هرگز زیربار چنین پرچمی نخواهم رفت.»

نویسنده : مرتضی صیاد دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه


کد مطلب: 9323

آدرس مطلب: http://www.KhorasanTime.ir/fa/doc/news/9323/احتیاجی-دانشگاه-ندارم

خراسان تایم
  http://www.KhorasanTime.ir