پایگاه خبری تحلیلی خراسان تایم 22 مرداد 1397 ساعت 10:29 http://www.KhorasanTime.ir/fa/doc/news/17288/گامی-به-سوی-مطالعه-تفکر -------------------------------------------------- هفته‌نامه کتاب/62 عنوان : گامی به‌سوی مطالعه و تفکر -------------------------------------------------- مطابق هر هفته و برای بالابردن سطح و فرهنگ و آگاهی، در جهت التماس تفکر و مطالعه، کتابی نوشته بزرگان بومی استان خودمان را معرفی می‌کنیم تا با توجه به آن و مطالعه آثار افراد مطلع سطح اطلاعاتمان از وضع موجود، بهبود یابد و امید است که همین روند و رویه در ادامه نیز ادامه دهیم تا به سعادت برسیم و آگاهی و اطلاعات کسب کنیم. متن : به گزارش خراسان تایم چرتکه را که برداری خیلی خیلی وقت کم می آوری برای خواندن کتاب هایی که فقط اسمشان را شنیده ای یا دوست داری آن ها را مطالعه کنی، دیگر چه رسد به اینکه بخواهی کتاب های آن کتاب فروشی را از دم به مطالعه بنشینی؛ خلاصه آنکه شنیده اید می گویند: هرچه تو پیش نروی دیگری پیش می آید حالا نقل ماست هر چه قدر کتاب نخواهیم، روزانه هزاران کتاب دیگر به لیست کتاب های در حال انتظار برای خواندنمان اضافه می شود. باید ساعتی تفکر کرد و یک تصمیم جدی و مصمم گرفت. شاید بتوان کمی در روز از وقت های بیهوده و بی ارزش زد و کتاب خواند و کمی به فکر غذای روح به مانندغذای جسم بود. کنار رود خین اشرف السادات مساوات مهرداد سیستانی سال 61 و برای آزادسازی خرمشهر رفت جبهه. وقتی می رفت 17 ساله بود. تا ابد هم برای مادرش 17 ساله ماند. چون دیگر هیچ وقت برنگشت. یک روز از سپاه آمدند دم خانه خانم مساوات و به او گفتند پسرش مفقودالاثر است. داستان از اینجا شروع می شود. خانم مساوات دنبال جسد پسرش بیشتر جبهه ها را می گردد تا عاقبت سال 69 جنازه مهرداد پیدا می شود. کنار رود خین داستان این جست و جو است و البته محل شهادت مهرداد. وقتی به کنار کانتینرها می رسیم، با باز شدنِ اولین کانتینر، چشمم به پیکر چند شهید می افتد که سوخته اند و پوست بدنشان مثل چادرم سیاه شده. از این همه ظلم، اشک هایم روان می شود. خود را وابسته به آن ها می بینم. همه همان مهرداد من هستند. می خواهم آن ها را ببوسم و ببویم و با تک تکشان دردل کنم اما خجالت می کشم. همراه ما جوانی است که از آمل آمده و دنبال برادرش می گردد. اولین شهید، کنار در کانتینر قرار دارد. جوان می گوید: این برادر من است؛ چون جورابی که پای اوست، مال من است. آن را موقع رفتن به جبهه، از من گرفت. انتهای پیام/2/